بسم الله الرحمن الرحیم
رباعی شماره یک
هر کار که هست جز به کام تو مباد هر خصم که هست جز به دام تو مباد
هر سکه که هست جز به نام تو مباد هر خطبه که هست جز به بام تو مباد
رباعی شماره دو
دولت همه ساله بیجلال تو مباد همت همه ساله بیجمال تو مباد
هر بنده که هست بیکمال تو مباد خورشید جهان تویی، زوال تو مباد
رباعی شماره سه
تاریک شد از مهر دل افروزم روز شد تیره شب، از آه جگر سوزم روز
شد روشنی از روز و سیاهی ز شبم اکنون نه شبم شبست و نه روزم روز
رباعی شماره چهار
ای کرده سپاه اختران یاری تو فخرست جهان را به جهانداری تو
مستند مخالفان ز هشیاری تو بخت همه خفته شد ز بیداری تو
رباعی شماره پنج
در بندم از آن دو زلف بند اندر بند نالانم از آن عقیق قند اندر قند
ای وعدهی فردای تو پیچ اندر پیچ آخر غم هجران تو چند اندر چند
رباعی شماره شش
مسعود جهاندار چو مسعود ملک بنشست به حق به جای محمود ملک
از ملک جز این نبود مقصود ملک کز ملک به تربیت رسد جود ملک